عادت ندارم درد ودلم را به همه کس بگویم.پس خاکش میکنم زیر چهره خندانم تا همه فکر کنن نه دردی دارم نه قلبی...

برچسبها:
کل دنیا را هم که داشته باشی...
باز هم دلت می خواهد...
بعضی وقت ها... فقط بعضی وقت ها...
برای یک لحظه هم که شده...
همه ی دنیای یک نفر باشی..

برچسبها:
بـــه کسی که تنهات گذاشت بگو
ایــــن تو بـودی که باختی نه مــــــن
من کسی رو از دَست دادم که دوستم نَداشت
امــــــــــــا
تو کسی رو از دست دادی که عاشِقِت بود

برچسبها:
میشود در آسمان زندگی
یک سبد از غنچه های یاس داشت
یا که در سوز و گذاز شمع عشق
مثل پروانه کمی احساس داشت

برچسبها:
نمیدونم چرا همه دارن پله های ترقی رو طی میکنن
ولی ما همش داریم پله های بدبختی رو طی میکنیم


برچسبها:
تکـﺜﯿﺮ ﺗــــــﻮ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ...
ﯾﻌﻨــــــﯽ ..
ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ
ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .....

برچسبها:
نفس نمی کشــــــــد هــــــــوا
قـــــــــدم نمی زند زمیـــــــن
سکـــــــــوت میکنـــــد غزل
بــــــــدون تـــــو یعنی همین ...

برچسبها:
آﺩﻣﺎﯼ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻋﺎﺷﻖ میشن...
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯿﺪﻥ...
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻬﺖ میگن ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻥ...
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ...
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺗﻨﻬﺎﺕ میزارن...
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺧﻤﯽ ﺑﺸﻦ، ﺳﺎﮐﺖ میشن، ﭼﯿﺰﯼ نمیگن، ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺮﻥ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ هیچوقت ﺑﺮ نمیگردن!!!

برچسبها:
حکـــــــــــــــــــــایت من…
حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…
دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…
حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…
زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…
گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…
حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…
پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…

برچسبها:
.
بیا تمامش کنیم….
همه چیز را….
که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور به ماندن….
نگران نباش….
قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد…
اما فراموشم کن…..
بخند… تو که مقصر نبودی…
من این بازی را شروع کردم… خودم هم تمامش میکنم…
میدانی؟؟؟؟؟؟؟؟
گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است….
بیا به هم نرسیم…!!!!!

برچسبها:
میگوینــد: بــاران کــه میزنــد …
بــوی ” خــاک “ بلنــد می شــود …
امــا …
اینجــا بــاران کــه میزنــد …
بــوی ” خاطــره ” بلنــد میشــود …!

برچسبها:
نه چتری داشت
نه روزنامه ای
نه چمدانی . . .
عاشقش شدم . . .
از کجا میدانستم که مسافر است . . .

برچسبها:
می دونی چرا تو نقاشیا آخر جاده رو
باریک و باریکتر میکشن . . . ؟
چون آخرای راه رو باید تنها بری . . .
تنهای تنها

برچسبها:
مخاطب خاصی ندارد نوشته هایم . . .
اما . . .
تا دلت بخواهد همدرد دارد . . .
داغ تمام نوشته هایم . . .

برچسبها:
دفاتر ازدواج اعلام کردند :
با یک ازدواج دائم
یک ازدواج موقت هدیه بگیرید
هیچکس تنها نیست حتی زن اول

برچسبها:

با من چه میکنـی؟
نسیمی که از سر شوق به صورتت می ساید
و از زیر گلو و گردنت با رقص می گذرد
و بوی تو را میگیرد،
بیـد را مجنـون،
گلهای دشت را وحشـی،
کبـوتـران را مســت و
پرستوها را عاشـق میکند.
پروانه را به رقص در می آورد.
گلهای آفتاب گردان را سـر افکنده میکند.
اصلا
طوفان به پا میکند،
آری،آری
اصلا عجیب نیست که مرا دیوانه کرده اسـت.

برچسبها:
داستان از اونجا شروع میشه که داشتم از راه مدرسه ب خانه میامدم ک متوجه ی پسر شدم که به دنبالم افتاد اولش مثل بچه ها تند تند عرق میکردم تا رسیدم سرکوچمون شمارشو بای دست گل تحویل داد اولش دوست داشتم پارش کنم ولی بعدش به خودم گفتم نه بزار زنگ بزنم بهش زنگ زدم باهم ابرازعلاقه کردیم و منو وابسته خودش کرد ودوستیمون ۶سال طول کشید ، تا یه روز که میشه روز ۱۳۹۱/۱۱/۲۵ روز ولنتاین بود باهم به بیرون رفتیم هوا نسبط سرد بود یدفعه داشتیم راه میرفتم ک متوجه شدم از دهان و دماغ علی خون میاد سریع بهش دستمال دادم و ماشین گرفتم و اونو به بیمارستان رسوندم . فورا علی رو بستری کردن من مثل بارون اشک می ریختم . وقتی اقای دکتر اومد ، ازش سوال کردم اقای دکتر چیشد ؟؟؟ دکتر با صدای لغزندش گفت خانم متاسفم ؛ اقای شما مبطلا به سرطان خون هست همونجا دنیا واسم زهرمار شد .
علی سه روز بستری بود داخل بیمارستان و زیاد نمیتونستم ببینمش تا اینکه روز چهارم شد و رفتم کنارش ازم خواست که اگه زنده موند تا اخرش باهاش باشم . منم قول دادم. فردا صبح ساعت ۵ بود بیدار شدم نمازمو خوندم. منتظر خبر بودم تا اینکه دختر خالش مریم بهم زنگ زد و گفت:عزیزم علی فوت کرده؛ اونجا بود ک حتی دوست نداشتم یه لحظه زنده باشم روز خاک سپاری فرارسید. همه داشتن گریه میکردن؛ منم مثل بارون اشک می ریختم، خدایا چه ارزوهایی داشتم ولی همش نقش بر آب شد …..
امیدوارم هیچکس ازعشقش جدا نشه به امید روزی ک همه عاشقا به عشقشون برسن

برچسبها:
من پریا23ساله وعشقم فرهاد27 سال.
سال 88داشگاهی که دوست داشتم تورشته موردعلاقم قبول شدم.
دانشگاه طباطبایی روانشناسی بالینی.
تااون روزسرم تودرس وکتاب بودوالبته تودوران دبیرستانم یه تصادف
کردم که باعث شدچندتا جراحی داشته باشم وهمین باعث شده بودکه به
هیچ جنس مخالفی فکرنکنم،وارد دانشگاه شدم ترم اول خیلی خوب
گذشت وکم کم داشت ترم دومم شروع میشه بااینکه دوروبرم
پرازپسربود حتی نمیدیدمشون چه برسه به فکرکردن بهشون خلاصه
هرروزداشت میگذشت ومن کسی توزندگیم نبودودوستام که با عشقشون
قرارمیزاشتن خندم میگرفت ومیگفتم عشق ؟؟؟؟؟همش کشکه
،هوس،بچگی و.............. .خلاصه ترم اول سال 90 داشت شروع
میشدامابخاطرکاربابامجبوربودبره همدان خوب منم که دختریکی یهدونه
مامان بابا که تااون روزهمه نازم رامیکشیدن نمیتونستم باهاشون
نرم.خلاصه کارای انتقالیموگرفتم ورفتم همدان کم کم دیگه ترم داشت
تموم میشدوقتی واردترم جدید شدم با یه گروهی آشناشدم که انجمن
روانشناسی دانشگاه بودن عضوگروهشون شدم یکی ازروزا که رفتیم
سرجلسه دلم یه طوری شده بود چی شده بود؟آره دلم پروازکرده بود
پیش فرهادعشق اولم خیلی وابستش شدم ولی نمیتونستم بهش بگم
چقددوسش دارم چون من دربرابر پسرا کمی مغرورم.هرروزکه
میگذشت بیشترعاشقش میشدم وبیشتردوستش داشتم ولی افسوس که
نمیتونستم بگم اون سال گذشت وروزایی که نمیدیدمش برام
هزارروزمیگذشت وبعضی وقتا که بچه هاقرارمیزاشتن بریم اردویی
جایی تاصبح ازذوق دیدنش خوابم نمیبرد.وسطای سال یه کارگاه داشتیم
که مدرکاش دست من بود سال جدیدکه شروع شدفهمیدم فرهاد درسش
تموم شده ودیگه نمیتونم ببینمش .یه روزکه جلسه داشتیم بابچه های
انجمن وقتی وارداتاق شدم خشکم زدفرهاداومده بود به بچه ها سربزنه
اونروزیکی ازبهترین روزام بود.وقتی که جلسه تموم شداومدپیشم گفت بقیه در ادامه مطلب

برچسبها:
عشــــق هــاے امروزے یعنــے......... . . .
دوستـــ داشتـــن کســے که مـــال تو نیستــــ . . .
نــه اینکــــه نباشـــــه. . .
هســـت ولــے همیشــــه دنبــال یکــے بهتر از خودتـــِـه . . .
یعنــے اینکه تو با گـــریه اش گــریه کنـــے ولــے اون . . .
وقتــے مشکــل تــو رو مے بینـــه میشـــے ســـوژه خنـــده اونـــو دوستـــاش . . .
یعنــــے خودتــو زندگـــیتو واســه کســـے حـــروم کنـــے
که واســش هیـــــچ ارزشـــے ندارے. . .
یعنی تنـــــــهـــــــایـــــے. . . . .
عشـــــق های امروزے یعنی ؟!!
پـــــوچ..♥

برچسبها: